ابن جوزی یوسف بن عبدالرحمناِبْنِجَوزی، محییالدین ابومحمد [۱]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۸، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۲]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۳۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
یوسف بن عبدالرحمان (۱۳ ذیقعده ۵۸۰ - مق صفر ۶۵۶ق/۱۵ فوریه ۱۱۸۵ - فوریه ۱۲۵۸م)، فقیه ، اصولی ، واعظ و محتسب حنبلی مذهب بغداد و استاذالدار (رئیس تشریفات دربار) آخرین خلیفه عباسی بود.۱ - پیشینهوی فرزند کهتر ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی (ه م) است. در بغداد زاده شد، نزد پدرش و کسانی چون یحیی بن اسعد بن بوش و ابومنصور عبدالله بن محمد بن عبدالسلام و ابن مغطوش و ابوالحسن بن محمد بن یعیش، ذاکر بن کامل و ابنکلیب حدیث شنید [۳]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۸، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۴]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۷۳، به کوشش بشار عواد معروف و یحیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
و قرائات را در واسط نزد ابنباقلانی فرا گرفت [۵]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۳۴- ۳۳۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
و از مستعصم خلیفه اجازه روایت یافت. [۶]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۲۰۴.
وی همچنین از شیخ ضیاءالدین عبدالوهاب بن سکینه خرقه گرفت. [۷]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۸، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
۲ - منصب حسبتدر ۱۷ سالگی پدرش درگذشت و مادر خلیفه الناصر حمایت از او را به عهده گرفت و به اشارت همو، پس از وعظ در برابر فقیهان بغداد اجازه یافت که به جای پدر به وعظ بنشیند و خلیفه او را خلعت داد. [۸]
ابنشاکر، محمد، فوات الوفیات، ج۴، ص۳۵۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۹]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۹، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
اما به گفته ابنساعی [۱۰]
ابنساعی، علی، الجامع المختصر، ج۹، ص۲۳۱_۲۳۲، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۵۳ق/۱۹۳۴م.
که کهنترین مأخذ درباره محییالدین است، وی در ذیعقده ۶۰۴ق/۱۲۰۸م پس از آنکه قاضی القضاة ابوالقاسم بن دامغانی شهادت او را پذیرفت، منصب حسبت دو سوی بغداد یافت و اندکی بعد به وعظ نشست و همچنین به نظارت اوقاف عامه و نیز اوقاف جامع سلطان منصوب شد. [۱۱]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۸، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۱۲]
ابنکثیر، البدایه، ج۱، ص۴۹.
ابن منصبها برای فقیه جوانی چون او که ۲۴ سال بیش نداشت، اسباب شگفتیها بود و کنایهها، چنانکه وقتی فخرالدین ابن تیمیه خطیب در ۶۰۵ق وارد بغداد شد و در «باب پدر» وعظ کرد، به تعریض بر محییالدین خرده گرفت که بر جای فقیهان و واعظان بزرگ تکیه زده است. [۱۳]
ابنکثیر، البدایه، ج۱، ص۵۱.
شاید همین واکنشها سبب شد که خلیفه در ۶۰۹ق ابتدا وی را از حسبت و سپس از نظارت بر اوقاف عزل کند و وی در خانه به وعظ و افتا و تدریس پرداخت، اما در ۶۱۵ ق دوباره به شغل حسبت منصوب شد [۱۴]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۸، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
و در آغاز سال بعد فرمانی مبنی بر تشدید مبارزه با منکرات صادر کرد. [۱۵]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۸۲.
۳ - رفتن نزد ایوبیان مصر و شامدر ۶۲۳ق از سوی خلیفه الظاهر با خلعتهایی نزد ایوبیان مصر و شام رفت [۱۶]
ابنواصل، محمد، مفرج الکروب، ج۴، ص۱۷۵_۱۷۶، به کوشش حسین محمد ربیع و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۲م.
تا آنان را از اتحاد با جلالالدین خوارزمشاه باز دارد. [۱۷]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۱۱۲.
وی در همان سفر به مصر نزد الکامل ایوبی رفت و در این دیدارها هدایایی کلان از ایوبیان دریافت داشت. وی با همین اموال توانست مدرسه جوزیه را در دمشق بنا کند. [۱۸]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۳۰.
[۱۹]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۱۱۲.
۴ - رسالت نزد ایوبیانتوفیق سیاسی ابنجوزی در این سفر سبب شد که از آن پس از سوی خلیفه به رسالت نزد ایوبیان که در آن وقت پراکنده شده و با یکدیگر کشمکشها داشتند، گسیل شود. چنانکه در ۶۳۰ق بار دیگر به مصر نزد الکامل رفت و سپس در نزاع میان الصالح اسماعیل و الکامل واسطه صلح شد. [۲۰]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۱۳۵.
[۲۱]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۱۴۸.
نیز در سالهای ۶۳۴ و ۶۳۵ق به مصر نزد الکامل، به حلب نزد العزیز، به دمشق نزد الاشرف که همه از ایوبیان بودند، فرستاده شد، همچنین به آسیای صغیر نزد علاءالدین کیقباد سلجوقی به رسالت رفت و شگفت آنکه این امیران همه در همان ایام درگذشتند و محمود بن ارشد سنجاری در شعری، محییالدین را سفیر عزرائیل خواند [۲۲]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۳۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
و الناصر داوود ایوبی امیر کرک در شعری خطاب به خلیفه میگوید: آیا او رسول است یا مرده شوی. [۲۳]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۳۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
[۲۴]
قلقشندی، احمد، مآثر الانافه، ج۲، ص۸۰، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴م.
با اینهمه در روزگار حکومت العادل ایوبی در مصر، به رسالت نزد او رفت. [۲۵]
ابنخلکان، وفیات، ج۶، ص۲۴۷.
محییالدین در ۶۳۲ق علاوه بر حسبت که بر عهده داشت به تدریس در مدرسه مستنصریه بغداد نیز گمارده شد [۲۶]
ابنکثیر، البدایه، ج۱۳، ص۲۱۱.
و وی هرگاه به سفر میرفت، پسر خود جمالالدین عبدالرحمان را به تدریس در آن مدرسه و حسبت بغداد میگماشت. [۲۷]
ابنشاکر، محمد، فوات الوفیات، ج۴، ص۳۵۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۲۸]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۶۱، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
۵ - وفاتچون ابنعلقمی استاد الدار مستعصم به وزارت منصوب شد (۶۴۲ق) محییالدین به جای او برگزیده شد و تا هنگام یورش هلاکو به بغداد در همان شغل بود و چون مغولان وارد شهر شدند، او را با ۳ فرزندش جمال الدین، شرف الدین، تاجالدین و بسیاری از رجال دربار خلافت به فرمان هلاکو به قتل رساندند. [۳۰]
ابنخلکان، وفیات، ج۳، ص۱۴۲.
[۳۱]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
۶ - اخلاقیات ابنجوزیابنجوزی را مردی دانشمند و با هیبت و مردم دوست وصف کردهاند که سلاطین و امرا او را حرمت مینهادند و میستودند. [۳۲]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۷۳، به کوشش بشار عواد معروف و یحیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۳۳]
ابنشاکر، محمد، فوات الوفیات، ج۴، ص۳۵۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۷ - شاگردان ویسالهایی که محییالدین به تدریس در خانه و مدرسه مستنصریه اشتغال داشت و یا در مصر و شام به هنگام مأموریتهای سیاسی حدیث میگفت، [۳۴]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۶۰، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
بسیار کسان از محضر او استفاده کردند که بعدها از دانشمندان مشهور عصر خود شدند که از آن میان میتوان اینان را نام برد: تاجالدین احمد بن فوطی ، که از استاد خود به عنوان «الصاحب السعید» و «شیخنا» یاد کرده است. ابنقصاب فقیه حنبلی و مدرس مستنصریه، ابنالبدایع فقیه، دمیاطی و شهاب الدین احمد حنبلی که از محییالدین حدیث شنیدند یا اجازه روایت گرفتند. [۳۵]
ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۷۳، به کوشش بشار عواد معروف و یحیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۳۶]
ابنشاکر، محمد، فوات الوفیات، ج۱، ص۸۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م.
۸ - بناهای ساخته شده توسط ابنجوزیاو جز مدرسه جوزیه که در دمشق بنیاد نهاد، در محله حلبه بغداد نیز ساختمان مدرسهای را آغاز کرد که به انجام نرسید، اما ظاهراً دارالقرآن و آرامگاهی در محله حربیّه بغداد برای خود ساخت. [۳۷]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۵۹، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
۹ - فرزندان ویپسران محییالدین نیز از بزرگان عصر خود به شمار میرفتند، خاصه جمال الدین عبدالرحمان (۶۰۶ -۶۵۶ق/۱۲۰۹- ۱۲۵۸م) مردی دانشمند و محدث و واعظ بود و هنگامی که پدرش استادالدار بود، وی در مستنصریه تدریس میکرد و حسبت بغداد را نیز بر عهده داشت و همچون پدر به رسالت به مصر نیز رفت. [۳۸]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۶۱، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
[۳۹]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
۱۰ - آثارالایضاح فی الجدل، یا الایضاح لقوانین الاصطلاح که در محرم ۶۲۷ق آن را در پنج باب تألیف کرد [۴۰]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۲۱۳، استانبول، ۱۹۴۱م.
و نسخهای از آن در کتابخانه لالهلی هست، المذهب الاحمد فی مذهب احمد که به چاپ رسیده است، [۴۱]
زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۲۳۶، بیروت، ۱۹۸۶م.
معادن الابریز فی تفسیر الکتاب العزیز [۴۲]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۶۰، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
که نشانی از آن به دست نیامد، دیوان شعر . [۴۳]
کحاله، عمررضا، معجمالمؤلفین، ج۱۳، ص۳۰۸، بیروت، ۱۹۵۷م.
همچنین ابن رجب [۴۴]
ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، ج۲، ص۲۶۱، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م.
و یونینی [۴۵]
یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، ج۱، ص۳۳۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
و قنوجی [۴۶]
قنوجی، صدیق، التاج المکلل، ج۱، ص۲۴۶، به کوشش عبدالحکیم شرفالدین، بمبئی، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۴۷]
قنوجی، صدیق، التاج المکلل، ج۱، ص۲۴۷، به کوشش عبدالحکیم شرفالدین، بمبئی، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
اشعاری از او نقل کردهاند.۱۱ - فهرست منابع(۱) ابنخلکان، وفیات. (۲) ابنرجب، عبدالرحمان، الذیل علی طبقات الحنابله، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م. (۳) ابنساعی، علی، الجامع المختصر، به کوشش مصطفی جواد، بغداد، ۱۳۵۳ق/۱۹۳۴م. (۴) ابنشاکر، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م. (۵) ابنفوطی، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۲م. (۶) ابنکثیر، البدایه. (۷) ابنواصل، محمد، مفرج الکروب، به کوشش حسین محمد ربیع و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، ۱۹۷۲م. (۸) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۴۱م. (۹) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و یحیی هلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. (۱۰) زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م. (۱۱) قلقشندی، احمد، مآثر الانافه، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴م. (۱۲) قنوجی، صدیق، التاج المکلل، به کوشش عبدالحکیم شرفالدین، بمبئی، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م. (۱۳) کحاله، عمررضا، معجمالمؤلفین، بیروت، ۱۹۵۷م. (۱۴) یونینی، موسی، ذیل مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «محییالدین ابنجوزی»، ج۳، ص۱۰۴۹. |